شورای راهبردی پردیس صنایع خلاق مشهد تشکیل شد تجلیل از برگزیدگان برنامه «بچه مرشد» | برنامه‌ای برای کودک و نوجوان با ترویج آموزه‌های اخلاقی شاهنامه نگاهی به آثار سینمایی با موضوع امام رضا (ع) اهدای شیر طلای افتخاری ونیز ۲۰۲۴ به سیگورنی ویور مروری بر فروش فیلم‌های سینمایی خراسان‌رضوی در هفته‌ای که گذشت (۹ تیر ۱۴۰۳) آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر مشهد در هفته‌ای که گذشت (۹ تیر ۱۴۰۳) حکایت وزیر اعظم و اکرم و اختر پس از آواز قو | مروری بر کارنامه هنری پیمان معادی هدایت هاشمی و حسین رفیعی با سریال «فراری» به شبکه یک می آیند + زمان پخش راه‌هایی به سوی خوشبختی | از تازه‌ترین عناوین نشر در روز‌های گذشته چه خبر؟ محسن تنابنده و پیمان قاسم‌خانی با «سن‌پطرزبورگ۲» در راه سینما «تگزاس ۳» همچنان صدرنشین | آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته (۹ تیر ۱۴۰۳) برادران، فیلم «مادران جوان» را می‌سازند صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۹ تیر ۱۴۰۳ جزئیات محکومیت دومینیک بوتونا، مدیر سینمایی فرانسه هومن برق نورد و امین زندگانی در سریال «طوبی» (محرم ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

حکایت نیکی کردن و انداختن در دجله

  • کد خبر: ۱۷۲۶۱۵
  • ۱۳ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۵
حکایت نیکی کردن و انداختن در دجله
در روزگاران قدیم پادشاهی زندگی می‌کرد که مقر پادشاهی اش شهری در کنار رود دجله بود ...

در روزگاران قدیم پادشاهی زندگی می‌کرد که مقر پادشاهی اش شهری در کنار رود دجله بود. پادشاه غلامی داشت و به او بسیار علاقه‌مند بود و با او معاشرت می‌کرد و انواع فنون و مهارت‌ها را به او آموخته بود و هیچ گاه او را از خود دور نمی‌کرد. روزی پادشاه تصمیم گرفت با جمعی از درباریان و ملازمان و مأموران و محافظان و غلام برای گردش و تفریح به کنار رودخانه برود. وقتی پادشاه و همراهان به کنار رودخانه رسیدند، غلام از پادشاه رخصت خواست تا مقداری در آب شنا کند.

پادشاه رخصت داد و غلام برای شنا به داخل رودخانه رفت. وقتی ناهار آماده شد، هرچه غلام را صدا کردند، جوابی نداد. به دستور پادشاه مأموران و ملازمان رودخانه را جست وجو کردند، اما اثری از غلام نیافتند. پادشاه بسیار افسرده و غمگین شد و دستور داد همه بسیج شوند و تا غلام را پیدا نکرده اند، بازنگردند. پنج روز بعد یکی از مأموران، غلام را دوازده فرسخ پایین تر، در حالی که در یکی از شکاف‌های رودخانه گیر افتاده بود، پیدا کرد و به نزد پادشاه برد.

پادشاه با دیدن غلام شادمان شد و او را در آغوش کشید و گفت: چه بوی گندی می‌دهی! حتما گرسنه هستی. غلام گفت: خیر. غذا صرف شده است. پادشاه گفت: چگونه؟ در شکاف رودخانه غذا سرو می‌شود؟ غلام گفت: هر روز یک قرص نان داغ که روی سبدی قرار داشت، با جریان آب به سمت من می‌آمد و من آن را می‌خوردم و زنده ماندم. امروز هم نیم ساعت پیش از رسیدن مأمور شما، نان خورده بودم. پادشاه تعجب کرد و نخست به غلام دستور داد به حمام برود و سپس به مأموران دستور داد به شهر بروند و کسی را که هرروز داخل رودخانه نان می‌اندازد، پیدا کنند و بیاورند.

ساعتی بعد مأموران با مردی نزد پادشاه آمدند. پادشاه گفت: ایشان است؟ مأموران گفتند: بلی. پادشاه رو به مرد کرد و گفت: شما هستی؟ مرد گفت: بلی. پادشاه برخاست و او را در آغوش گرفت و گفت: چند وقت است که این کار را می‌کنی؟ مرد گفت: یک سال. پادشاه گفت: چرا؟ مرد گفت: از قدیم گفته اند تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز. پادشاه گفت: از قدیم چنین چیزی نگفته اند.

این جمله از این به بعد است که به ضرب المثل تبدیل خواهد شد. مرد گفت: در این حد وارد نیستم. پادشاه گفت: عیب ندارد. وی سپس افزود: من به پاس این حرکت قشنگ تو که موجب شد غلام من زنده بماند، به تو یک مزرعه و یک باغ و یک خانه و یک ویلا می‌بخشم. در این لحظه غلام نیز از حمام بیرون آمد و مطربان به افتخار او آهنگ «گل دراومد از حموم، سنبل دراومد از حموم» را در مایه شیش وهشت اجرا کردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->